خنده بازار دااااااااااغ آخر هفته
خواهرم دوستشو آورده خونه.مامانم هیچی نگفت . . . ديشب اومدم خونه ميخواستم خودمو لوس کنم.. . . . دختر خاله به بچشون اشاره کردن و گفتن بچم خیلی با ادبه و فحش نمیده و کودک در جواب گفتن خفه شو . . . . . . مامانم رفته مسافرت , خونمون از فرط شلوغی و کصافط , مثه خرابه های هیروشیما , بعد از انفجاره بمبه ! . . . بابام : آب یخ نخور چاق میشی!!!! . . . داشتم برای امتحان دانشگاه ، تو خونه تقلب مینوشتم ، خواهرم به مامانم به شوخی گفت : ببین داره چیکار میکنه ؟؟ تقلب مینویسه ...!!!! . . . یه رفیقی داشتم خیلی کمبود محبت داشت . . . پسر داییم دهه هشتاديه مدرسه غيرانتفاعي ثبت نامش کردن سالي 3 میليون ! . . . ﺩﻳﺸﺐ ﺑﺎ ﺩﻭﺱ ﺩﺧﺪﺭﻡ ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﺩﻡ . . . اقا پدرم یهو اومد تو اتاقم بهم گفت . . . یه داداش کوچیکم (6 سالشه) تو یه فرشته کوچولویی! میگه نه, من یه خدام !!!!! . . . بچم دو سالشه الان یه ماهه به من میگه دایی محسن . . . یکی از فامیلامون خیلی سال پیش که راهنمایی بود موقع امتحانا تقلب نوشته بود تو برگه های کوچیک با خودش برده بود سر جلسه،یکی از سوالا اومده بود فامیله تنبلو خجسته من حال نداشته جوابو بنویسه،برگه تقلبشو چسبونده بود به برگه امتحان جلوی سوالشم نوشته بود جواب ضمیمه شده،معلمشم فهمیده بود تقلب کرده انداخته بودتش،یه همچین فامیلای فراخ و داغانی دارم من . . . داره رعدوبرق میزنه مامانم میخواد بره پشت بوم لباسارو جمع کنه.. .. نشسته بودم یه هو مامانم از آشپزخونه اومد، بی مقدمه شروع کرد درباره فلفل صحبت کردن که: میدونستی فلفل لاغر میکنه و ضد سرطانه؛ بعد نشست دو ساعت از خاطرات گذشتش و غذاهای خوشمزه و پر فلفل عمه اش حرف زد . . . خیلی سال پیش ، شب خونمون مهمون بود ، برق رفت به پسر خالم گفتم زنگ بزن اداره برق بپرس کی برق میاد و این حرفا گفت شمارش چنده گفتم بیست و چهار هزار و چهار صد گفت : یا علی این همه شماره رو چه جوری بگیرم !!!
حالا همین دختره رو اگه من آورده بودم.... واویلا بود
همیشه بین بچه ها فرق میذارن بعد می گن نه همشون یه اندازه برامون عزیزن
گفتم:مامان هوا خيلى سرده ، گلوم درد ميکنه فک کنم سرما خوردم
مامانم: هيچ مرگيت نيست ، کمتر قليون بکش خوب ميشى..!!
بابام صلاح ما رو میخواد، برای جهنم میخواد ما رو آماده کنه انقدر بخاری رو زیاد میکنه .. من میدونم
بابام : کاش یکی می اومد خونه رو حسابی تمیز می کرد , بیست تومن می ذاشتم کف دستش !
من : پول بده من تمیز می کنم !
بابام : لازم نکرده ! تو پول بده , خودم تمیز می کنم !
من: واسه چی؟ چه ربطی داشت؟؟!!!
بابام: آب یخ میخوری، چربیات یخ میزنن سفت میشن چاق میشی...!!!!
.
مامانم موند چی بگه ، اومد تقلبو پاره کردو گفت : ما تو این خونه نماز میخونیم......!!
روز تولدش از طرف بانکی که توش حساب داشت براش اس.ام.اس اومده بود:
"تولدتان مبارک"
اینم ورداشته بود جواب داده بود:
"خیلی ممنون شما اولین کسی هستید که تولدمو بهم تبریک گفتید...."!
مردم داغونن بخدا
.
.
.
.
يادش بخير ناظممون میگفت فردا 500تومن کمک به مدرسه با خودتون بياريدخونه ما میریخت به هم
ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﻋﺰﻳﺰﻡ ﭼﻲ ﺗﻨﺘﻪ؟ ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﺗﺎﭖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭﻙ ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺗﻮ ﭼﻲ
ﭘﻮﺷﻴﺪﻱ؟ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻱ
ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻱ ﺑﺎ ﻳﻪ ﺭﻛﺎﺑﻲ ﺁﺑﻲ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ
ﻗﻄﻊ ﻛﺮﺩ
ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺷﺶ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺖ ﻭ
ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻣﻴﭙﻮﺷﻦ
تو که چشمات خیلی قشنگه...
تو که چشمات خیلی عجیبه
تو که این همه نگاهت واسه چشمام گرمو نجیبه
من یهو ذوق مرگ شدم تا به خودم اومدم دیدم دارم ماشین بابامو. لنگ میکشم نفهمیدم چی شد فقط فهمیدم کاملا خر شدم
داداشه خود بزرگ بینه من دارم؟؟
نه دایی داره نه محسن داریم !!! امکان داره آدم تو این سن توهم بزنه ؟
فک و فامیله داریم؟
میگه وای چه رعدو برقی نکنه برق بگیرتم تو پاشو برو
من سره راهیم میدونم
فک و فامیله داریم؟
آخرش معلوم شد فلفل از دستش در رفته، ریخته تو (شاممون).
ینی همچین مامان توجیه کننده ای دارم من!
فک و فامیله داریم؟
[ پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:خنده بازار دااااااااااغ آخر هفته,
] [ 12:49 ] [ علیرضااسکندری ][